انروز صبح باانرژی تر بیدارشدم. تا بچهها بیدار شن. زدم بیرون. با انرژی تازه ... نان و مرغ و چای شمال و خاگلدون و وسیله صبونه و ...خریدم. و برگشتم خونه .... دختر به شدت به وجود خودم وابسته اس ... غروب پسر خواهش کرد شام دایی شو دعوت کنیم.
شاید این جمعه ... بازدید : 199
شنبه 2 آبان 1399 زمان : 13:39